زندگی بعد از پذیرش فرزند خوانده

بعد از مدت ها به آنچه آرزو داشتید، رسیده اید، ولی با مشکلات زیادی رو به رو هستید که مسأله ای کاملاً طبیعی است.
دو روز بعد از اینکه من و همسرم، دختر دوممان را که ۶ ماهه بود از پرورشگاه به فرزندی قبول کردیم، دیگر لب به غذا نمیزد. همین که شیشه شیر را در دهانش میگذاشتیم، شروع میکرد به داد و فریاد زدن برای همین مجبور شدیم با سرنگ به زور به او غذا بدهیم که برای ما و هر کسی که بخواهد به این شیوه غذا بدهد، کار خیلی سختی بود.
دختر بزرگتر و تنیمان، هم همین اداها را در میآورد (مثلاً ماهها ما را بیخواب کرده بود)، اما چون از همان ثانیهای که به دنیا آمد، او را میشناختیم متفاوت بود. او بدون هیچ خاطرهای و مثل یک لوح سفید به خانهٔ ما آمده بود، اما فرزند خواندهٔ ما اینطوری نبود و مواجهه با چنین مسائلی را هم انتظار داشتیم. زمانی که او در پرورشگاه سپری کرده بود، به این معنی بود که تاریخچهٔ کوچکی دارد و نیز شیوههایی برای انجام کارهایش. ماههای اول را مشغول آشنایی با شیوهها و سلیقههای یکدیگر بودیم. این فرآیند مملو از کشمکش بود (مثل غذا دادن به او)، اما پاداش نهاییمان عشقی بود که هر روز بیشتر از قبل در میان ما رشد میکرد.
اگر فرزند خواندهای را به خانهتان میآورید، منتظر چالشهای مختص خودش باشید. در اینجا چند نکته برای کمک به حل این تغییرات پیش آمده بیان شده است:
به اندازهٔ کافی غذا نمیخورد
غذا خوردن «لوسی» هیچ عامل جسمانی نداشت و دو هفته بعد همانطور که یک دفعه اشتهایش کور شده بود، یک دفعه هم اشتها باز کرد. فکر میکنیم که شاید علت آن واکنش نسبت به غم و اندوهی باشد که در فرزند خواندهها مساله غیر عادیای نیست.
کارن ریسپولی، روان درمان و مادر خوانده، میگوید: «این مساله حتی در نوزادان ۴ ماهه نیز اتفاق میافتد. آنها فقدان صداها، بوها، مناظر و افرادی را که میشناختند، حس میکنند و ممکن است به شیوههای مختلفی واکنش نشان دهند که یکی از آنها کم شدن اشتها است.»
یا برعکس، بعضی از نوزادان ممکن است بیش از حد غذا بخورند، چون در جایی که بودند به آنها به اندازه کافی غذا داده نمیشد. در کودکان نوپا یکی از شیوههایی که میتوان به آنها اطمینان داد که به اندازه کافی غذا هست، این است که تکههای کوچکی از میوهای نرم را روی یک میز کوتاه قرار بدهید؛ معمولاً وقتی که غذا در دسترسشان قرار دارد و گرسنه شدند، به طرفش میروند و مشکل پر خوری خود به خود حل میشود. اگر نگران این هستید که کودکتان به اندازهٔ کافی غذا نمیخورد، یا اگر عادتهای غذایی غیر عادی او بیش از ۲ هفته ادامه پیدا کرد، با پزشکتان مشورت کنید. در صورت امکان از سرپرست قبلی کودکتان بپرسید که چه نوع شیر خشک یا غذاهای نشاستهای به او میداده و چندین قوطی از آنها تهیه کنید (توجه کنید که حتی شیر خشکهایی که دارای مارک یکسانی هستند، از یک کشور با کشور دیگر فرق دارند).
چطور او را بخوابانم؟
خواباندن نوزاد و بیدار نگه داشتن او برای همهٔ پدران و مادران جدید به منزلهٔ جام مقدس است. اما سازگاری با عادتهای جدید خواب برای فرزند خواندهها که شاید تا به حال تنها نخوابیده باشند، کار سختی باشد. اگر کودکتان را از پرورشگاه آوردهاید، به احتمال زیاد با یک نوزاد دیگر با هم روی یک تخت میخوابیدند. اگر در کشوری دیگر تحت سرپرستی دایه بوده است، امکان دارد با فردی بزرگسال با هم میخوابیدند. لیندا واگونر فوانتن، پزشک و مدیر کلینیک بین المللی فرزند خواندگی در دانشگاه بیمارستان کودکان ویرجینیا، میگوید: «برای این کودکان، تنها خوابیدن در اتاق خودشان ممکن است چیز غریبی باشد.» به جای این کار چند ماهی تخت کودک را در کنار تخت خودتان قرار بدهید و یا از تخت خواب کنار تختی استفاده کنید.
استفاده از شیوههایی مثل شیوهٔ فربر، (Dr. Ferber) برای نوزادانی که به تازگی به فرزند خواندگی پذیرفته شدهاند، توصیه نمیشود. اگر بگذارید نوزاد همین طوری به حال خودش گریه کند، مانع ایجاد اعتماد او به شما میشود. این ترسها اغلب شبها به سراغ آنها میآید، بنابراین باید بیشتر به آنها توجه کنید. اگر باید گهوارهاش را تکان بدهید، بغلش کنید، یا کنارش بنشینید تا بخوابد، این کار را انجام دهید.
ناراحتم اما نمیدانم چرا!
سالها منتظر بچه بودهاید، شاید قبل از اینکه به دنبال پذیرفتن یک فرزند باشید، سالها به دنبال درمان بودهاید و حالا بالاخره مادر شدهاید. چرا اینقدر احساس بدبختی میکنید؟
زیرا افسردگی بعد از زایمان مسئلهای هورمونی است و درک و پذیرش آن آسانتر است. اما دستیابی به هر هدفی که زمان زیادی منتظر آن بودید، منجر به سرخوردگی میشود.
شاید آگاهی ناگهانی از چنین مسئولیت بزرگی به همراه تقاضاهای ناتمام کودک در شما احساس شکست و عدم صلاحیت ایجاد کرده است. تادونیو میگوید: "پدر خواندهها و مادر خواندهها اغلب احساس میکنند که لقب پدر و مادری را ندارند."
بدتر از همه اینکه شاید خجالت میکشید که به دیگران بگویید که چه احساسی دارید.
تادونیو میگوید: چون کلی تلاش کردهاید تا پدر یا مادر شوید، دوستانتان علت ناراحتی شما را ممکن است درک نکنند. با روان درمانی که چنین مواردی را تجربه کرده است، صحبت کنید. شما به کسی احتیاج دارید که احساساتتان را تایید کند.
کی به هم انس میگیریم؟
پدر خواندهها و مادر خواندهها اغلب دچار این سوء تفاهم میشوند که انس گرفتن با فرزند تنی خودشان کار سختی نیست و از همان موقع زایمان اتفاق میافتد، اما اینطور نیست!
اکثر والدین تایید میکنند که این رابطه خاص همان لحظه ایجاد نمیشود و زمان میبرد. تادونیو میگوید:» دلبستگی به کودک از طریق تکرار تعاملات مثبت ایجاد میشود. کودکان به طور ژنتیکی به کسی که به نیازهایش پاسخ دهد، دلبسته میشوند. «مطالعات نشان میدهند که مسائل مربوط به دلبستگی بلند مدت برای فرزند خواندگان زیر ۲ سال به طور کلی مشکل محسوب نمیشود.
کارهای روزانه مثل غذا دادن، حمام کردن، لباس پوشاندن و آرام کردن کودک است که بالاخره به ایجاد عشقی حقیقی میانجامد. همین طور که این کارها را برای او انجام میدهید، اعتماد او به شما جلب شده و شما را به عنوان فردی میشناسد که نیازهایش را برطرف میکند.
شاید قبلاً پرستاران زیادی داشته است، مخصوصاً اگر در پرورشگاه بوده اما الان دیگر وقت آن رسیده که پدر و مادر داشته باشد.